تاریخ به ما نشان داده است که انسان برای اختراع و اکتشاف گاه تنها نیاز به شانس و تصادف دارد. همانطور که برنده نوبل بیوشیمی آلبرت گئورگی میگوید: «اکتشاف حاصل ملاقات یک ذهن آماده و شانس است!»
اینجا ما به شما ده اختراع و اکتشاف را که تصادفا به نتیجه رسیدهاند، معرفی میکنیم. فراموش نکنید برخی از آنها حاصل شانس و تصادف هستند. هرچند در پشت پرده بعضی دیگر، اتفاق دیگری رخ داده است. مخترعین این کشفیات قابل توجه، در پی اختراع چیزهای دیگری بودند اما در نهایت به آنها رسیدهاند. در ادامه ما روی برخی از اختراعات تصادفی غیر معمول متمرکز میشویم. اختراعاتی که داستانشان شما را غرق حیرت و ناباوری میکند. این مقاله به شما نشان میدهد که تنها با کمی شانس میتوان به دستآوردهای بزرگی دست یافت.
کورن فلکس
چه کسی باور میکند که غلات صبحانه محبوب آمریکاییها حاصل یک اختراع تصادفی باشد؟
داستان با ویل کلوگ آغاز میشود. او به علوم پزشکی علاقهمند بود و به عنوان دستیار به برادر پزشکش که در میشیگان و در زمینه رژیم غذایی بیماران کار میکرد، کمک مینمود. وقتی به طور مشترک با برادرش برای آماده کردن غذای بیماران مشغول به کار بود به شکلی کاملا تصادفی به چیزی دست یافت که زندگیش را دگرگون کرد.
مسئولیت او آماده کردن خمیر نان بود. در حین کار او مواد را برای مدتی به حال خود رها کرد. در نتیجه گندم پخته شده برای ساعتها به همان حال ماند. وقتی که برای آماده کردن خمیر برگشت گندمها ورقه ورقه شده بودند. برای رفع حس کنجکاویاش همان گندمهای ورقه شده را پخت تا ببیند که چه اتفاقی روی میدهد. نتیجه یک اسنک ترد و روقهای بود. این گندمها به مذاق بیماران خوش آمد و این آغاز ماموریت کلوگ برای متحول کردن صنایع غذایی بود.
او مدتها به دنبال نام مناسبی برای محصولش بود و در نهایت از نام کورن به عنوان یکی از مواد تشکیل دهنده و فلکس که بیانگر حالت ورقه شده آن بود استفاده کرده و نام آن را کورن فلکس گذاشت. تجارت خود را پایهریزی کرد و در 1906 کمپانی کلوگ با فروش این محصول و دیگر غلات آماده و محصولات غذایی آغاز به کار کرد.
دینامیت
آلفرد نوبل مهندس و شیمیدان سوئدی، تلاش میکرد نیتروگلیسرین را که یک ماده منفجره مایع بود تثبیت کند. او و تیم تحقیقاتیاش آزمایشات متعددی انجام دادند که در نهایت منجر به یک فاجعه شد. در 1864 برادر کوچکتر او و تعدادی از همکارانش طی یکی از این آزمایشات کشته شدند. در حقیقت کسی بر عمق تاثیری که این تراژدی بر زندگی نوبل گذاشت واقف نیست اما پس از این اتفاق او تمام وقت و انرژیاش را صرف یافتن راهی برای انفجار بیخطر مواد منفجره کرد. بسیاری معتقدند نوبل در پی یک تصادف به راه حل دست یافت. در طی حمل نیتروگلیسرینها نوبل به طور اتفاقی متوجه نشتی یکی از قوطیها شد. او متوجه شد مادهای که به عنوان پوشش برای قوطی به کار برده شده یک نوع مخلوط رسوبی است، که در جذب مایع موفق عمل کرده است. از آنجایی که حمل دستی نیتروگلیسرین مایع خطرناک است کشف نوبل به او کمک کرد تا از این رسوب برای تثبیت گلیسرین در حین انفجار کمک بگیرد.
نوبل فرمولی اختراع کرد که با استفاده از آن ماده منفجره با این رسوب ترکیب میشد، بدون آنکه از قدرت تخریبی آن کاسته شود. او این اختراع را در 1867 و با نام دینامیت عرضه نمود که قدمی مثبت برای انفجارهای ایمن بود.
ساخارین
شیرین کنندههای مصنوعی مسلما جزو اولین اختراعات مورد علاقه طرفداران بهداشت دهان و دندان هستند. اما آیا میدانستید ساخارین که یکی از اولی این محصولات بود به شکلی کاملا تصادفی اختراع شد؟
در 1879 و هنگامی که کنستانتین فالبرگ در حال سنتز مواد در یکی از آزمایشگاههای دانشگاه جان هاپکینز بود به طور تصادفی آن را کشف کرد. همچون سایر اختراعات این بخش، فالبرگ بدون آنکه متوجه شود مقداری از آن را با خود به خانه برد. هنگام صرف غذا او متوجه شد که نان شیرین است در حالی که شکری به آن اضافه نشده بود. با کمی دقت متوجه شد مادهای که با خود از آزمایشگاه آورده باعث این شیرینی شده است. بعد از انجام آزمایشات بیشتر روی این ماده شکری عجیب، آن را تحت نام ساخارین ثبت و به طور مستقل ثبت نمود که این کار مورد خشم همکارش ایرا رمسن که با او در تحقیقات همکاری میکرد، شد.
اگر چه این بیتوجهی به مسائل بهداشتی از سوی او باعث کابوس بسیاری از آزمایشگاههای امروزی است اما نتیجه این اختراع حق انتخاب بیشتری به مصرف کنندگان مواد غذایی داد. سالها بعد ساخارین در بسیاری از مواد خوراکی یافت میشد. از آنجایی که متابولیزم ساخارین توسط بدن انسان صورت نمیگیرد، در نتیجه کالری وارد بدن نمیکند. در حقیقت یک گرم از این ماده کمتر از 5 کالری تولید میکند که عملا مساوی صفر است.
بر طبق استاندارد موسسه غذا و داروی آمریکا، این محصول مناسب افرادی است که به دنبال مواد غذایی بدون شکر هستند و نیز کسانی که مبتلا به دیابت میباشند.
مایکروفر
علی رغم استفادههای بیشمارش شاید باور آن سخت باشد که اجاق مایکروویو هم یک اختراع تصادفی است.
با تشکر از پرسی اسپنسر برای کشف این اختراع به داستان عجیب آن توجه کنید! در واقع اسپنسر در حال بازرسی از یک مگنترون بود. نوعی لوله که انرژی مورد نیاز تجهیزات رادار را تامین میکند که موفق به این اختراع شد.
در طول جنگ جهانی دوم در حال بازرسی از یکی از آزمایشگاههای شرکت ریتون، او در مقابل یکی از دستگاهها ایستاده بود که متوجه چیز عجیبی شد. باور کنید یا نه، محتویات جیب اسپنسر توجه او را به خود جلب کرد. بسته شکلاتی که در جیب داشت کاملا ذوب شده بود. امروز ما میدانیم که این نتیجه قرار گرفتن در معرض امواج مایکرو بود. این امواج در شرایط کنترل نشده برای انسان خطر آفرین هستند اما خوشبختانه این شکلات بود که ذوب شد نه محقق ما. او به دنبال ماده غذایی دیگری گشت تا این امواج را روی آن امتحان کند و اینجا پای دانههای ذرت به میان آمد. بعد از کسب موفقیت در این زمینه اسپنسر ماشین دیگری با همان تکنولوژی اختراع کرد که ما امروزه آن را اجاق مایکروویو مینامیم.
90٪ از خانوادههای آمریکایی در طول 64 سال گذشته این وسیله را مورد استفاده قرار دادهاند.
دستگاه تنظیمکننده ضربان قلب
ویلسون گریتباخ علاقهای سیری ناپذیر به بررسی مشکلات جسمی انسان و کشف راههایی برای برطرف کردن این مشکلات داشت.
او به دنبال راهی برای جلوگیری از ایست قلبی بود. وضعیتی که قلب قادر به دریافت سیگنالهای ارسال شده توسط اعصاب محیطی نبوده و درنتیجه پمپاژ خون به شکل درست صورت نمیپذیرد. برخلاف سایر همکارانش که از وسایل بزرگ و پرزحمتی برای تحریک ماهیچه های قلب استفاده میکردند او تمایل داشت از ابزاری کوچکتر استفاده کند. بنابراین او تصمیم داشت ماشین مناسبی برای درمان ایست قلبی اختراع کند اما لحظه اختراع او، شما را شگفت زده خواهد کرد.
در 1985 در دانشگاه کرنل محققان درصدد ساخت یک اسیلاتور یا نوسانسنج برای ثبت صدای ضربان قلب حیوانات بودند.طی مراحل ساخت گریتباخ اشتباها ترانزیستور دیگری را داخل دستگاه نصب نمود. او متوجه این اشتباه شد اما میخواست نتیجه کار را بررسی کند و صرفنظر از اینکه اسیلاتور کار میکند یا نه؟ از دستگاه استفاده کرد. چیزی که او شنید صدای ضربان ریتمیک و آشنایی بود. الگویی فوقالعاده شبیه به ضربان قلب.
اختراع او که دستگاهی مناسب برای بررسی سیگنالهای قلبی است که با نام Pacemaker شناخته میشود. پیش از اینکه این اختراع در 1960 روی انسان امتحان شود مدتی روی حیوانات مورد آزمایش قرار گرفت.
در طول سالهای اخیر گریتباخ به خاطر این دستاورد بارها مورد ستایش قرار گرفته هرچند که این، اختراعی کاملا وابسته به شانس بود.
پارچه چسبی ولکرو
ولکرو چیست؟ چه رابطهای بین خز سگ و دانههای گیاهان وجود دارد؟ میتوان به این سوال پاسخهای زیادی داد ولی بیایید این مورد را از نزدیک بررسی کنیم.
در اینجا باید مهندس الکترونیک جرج میسترال را به شما معرفی کنم. وقتی که یک روز این آقا به همراه سگش از پیاده روی باز میگشتند او متوجه دانههای گیاهی شد که به خز سگ و همینطور به کرکهای لباسش چسبیده بودند. این امر توجه او را جلب کرد. او با میکروسکوپ و از نزدیک این دانهها را مورد بررسی قرار داد و متوجه شد که این آنها دارای چنگگهای متعددی هستند که با کمکشان به سادگی به هر چیزی متصل میشوند. به دنبال موارد دیگری گشت و سطوحی اختراع کرد که حاوی چنگگ و حلقه باشند و اتصال آنها و نیز مقاومت این اتصالات را مورد بررسی قرار داد. در1955، و در حال استفاده از نایلون به عنوان ماده مورد آزمایش به کشف مهمش نائل شد و آن را ولکرو نامید.
امروزه ما از این محصول و محصولات مشابه آن در زندگی روزمرهمان استفاده میکنیم.
پنیسیلین:
البته نمیتوان اکتشافات تصادفی را مورد بررسی قرار داد ولی ذکری از یکی از مهمترین دستآوردهای علم پزشکی یعنی پنیسیلین به میان نیاورد.
باکتری شناس اسکاتلندی الکساندر فلمینگ اولین بار این ماده را در آزمایشگاه و کاملا تصادفی کشف کرد. در 1928 و بعد از دو هفته تعطیلی در هنگام مراجعه به آزمایشگاه متوجه شد یکی از ظروف پتری میزبان نوع عجیبی از کپک است. همچنین متوجه شد باکتریهای درون ظرف به علت رشد این کپک از رشد بیشتر باز ماندهاند. او طی فرایندی مشکل مقدار بیشتری از این کپک را کشت داد. اما متاسفانه این کشف تصادفی او هنوز آماده استفاده در علم پزشکی نبود.
13 سال بعد از این اتفاق هاوارد فلوری، نورمن هدلی و اندرو مویر یکبار دیگر با این کپک در طی آزمایشاتشان مواجه شدند مقدار کافی از آن تولید کرده و اثر آن را در معالجات پزشکی مورد بررسی قرار دادند. از آن پس این ماده در سرتاسر جهان مورد استفاده قرار گرفته و جان هزاران نفر را نجات داده است.
اگر چه کمتر کسی باور میکرد یکی از بزرگترین دستاورد علم پزشکی از کپک های رشد کرده در ظروف پتری بدست آید اما ذهن باز و خلاق اولین کاشف آن این امر را محقق کرد.
بیهوشی
بدون این دستاورد، علم پزشکی با معالجههای دردناکی همراه میشد. اگرچه داستان کشف آن مورد بحث و جدل قرار دارد ولی آن دسته از مردم که تجربه بیهوشی را داشتهاند، از چنین کشف تصادفی خرسند و راضی هستند.
کرافورد لانگ، ویلیام مورتون، چارلز جکسون و هوراس ول مردانی هستند که هر کدام نقشی در راه این اختراع بر عهده داشتند. آنها متوجه شدند که اتر و گاز خنده در کاهش درد در کسانی که تحت تاثیر این گازها قرار دارند موثر میباشند.
در طول دهه 1800 استفاده از این ترکیبات برای رسیدن به حالت سرخوشی و کشف و شهود معمول بود! با کمک اظهارات شاهدان و نیز شرکت کنندگان این مراسمها که به عنوان مهمانی خنده و خوشی نیز از آن اسم برده میشد، پدران کاشف ما به بررسی اثراتی که این ترکیبات بر کاهش درد مصرف کنندگانشان داشتند، پرداختند.
در 1844 هوراس ول، در یک نمایشگاه با زخمی کردن پای خود به حضار نشان داد که تحت تاثیر گاز خنده قادر به درک درد این عمل نمیباشد. همچنین از این گاز در هنگام کشیدن دندان نیز استفاده کرد. از آن پس این مواد در طی اعمال جراحی و درمانهای پزشکی به کار برده شدند.
اما در اینجا داستان به پایان نمیرسد. هر روز شاهد کشفیات و اختراعات جدیدی هستیم. چه بسا بسیاری از آنان نیز رهاورد تلاقی بخت و اقبال و ذهنی هوشیار هستند. پس شما خوانندگان عزیز هم دوباره نگاهی به رویاهایتان بیندازید. شاید حالا نوبت شماست که به یاری اراده و اندکی شانس مخترع خوش شانس بعدی باشید!