افرادی را میبینیم که گویا رهبری مانند یک ویژگی ذاتی، در خونشان است. اما این تصور اساساً غلط است. رهبری یک مهارت اکتسابی بوده و دربردارندهی مجموعهای از ویژگیهای فردی و و تواناییهای ارتباطی و ذهنی است که همگی آنها را میتوان با تلاش و تمرین بدست آورد. در ضمن، حتما لازم نیست مدیر یک مجموعه یا شرکت بزرگ باشید تا این نکات به کارتان بیاید!
در قسمت نخست مقاله، 5 راهکار کاربردی برای اینکه به عنوان یک رهبر، مؤثر و قابل اعتمادتر باشیم، ارائه شد. در ادامه با 5 نکته دیگر همراه شما خواهیم بود. مطمئناً با رعایت این 10 نکته به طور مستمر و هوشیارانه، به مرور متوجه احترام بیشتر اطرافیان، تأثیر بیشتر کلام و موفقیتهای غیرمنتظرهای خواهید شد.
6. انتظاراتتان را از کارمندان، روشن و واضح بیان کنید
برای رسیدن به نتیجهای مطلوب در هر کاری، لازم است ابتدا اهداف را مشخص کرده، سپس برای رسیدن به آنها، توقعات خود از مجموعه تحت مدیریتتان مشخص کنید. باید بدانید که از چه کسی، چه کاری میخواهید؛ این انتظارات به شما کمک میکند افراد را در موقعیتهای صحیح قرار داده و به نسبت تواناییهایشان، از آنها توقع داشته باشید. مشخص نمودن یک راهبرد کلی برای شرکت، به کارکنان کمک میکند در مواقع حل مسائل و روبهرویی با پروژههای گوناگون، از یک تفکر واحد پیروی کرده و مطابق با انتظارات شما پیش بروند. مثلاً در شرکتی مانند اپل، همه میدانند که انتظار مدیران از آنها، طراحی محصولی با کیفیت، با در نظر گرفتن جوانبی مانند سادگی در عین زیبایی و کارایی است. در یک پادگان نظامی، که شاید خیلی مرتبط با کار ما به نظر نرسد، همه سربازان میدانند که انتظار رؤسا از آنها، نظم و احترام، در کنار دقت و وظیفه شناسی است. در یک شرکت خدمات مسافرتی، یا واحد فروش یک محصول، کارمندان میدانند که انتظار از آنها، برقراری ارتباط مؤثر با مشتری، برخورد خوش و جذب او، به خدمات یا محصولات شرکت است. از یک توسعهی نرمافزار یا طراح وب، انتظار میرود که در کار با گروه، مشارکت فعال داشته باشد و با اعضای سایر تیمهای توسعه و طراحی، همکاریهای لازم را به عمل آورد. در شرکت گوگل، امکانات تفریحی و سرگرمی بسیاری برای کارکنان در نظر گرفته شده؛ اما از آنها انتظار میرود ضمن بهره مندی از امکانات موجود، در هنگام کار، با جدیت و تمرکز کامل و تفکر خلاق، مقاصد شرکت را به تمام دنیای خود تبدیل کنند. حتی والدین نیز برای تربیت و پرورش بهتر فرزندان ، باید انتظارات خود را، به طور مستقیم یا غیر مستقیم، با مهربانی یا با جدیت، به آنها گوشزد کنند.
7. تغییر را با آغوش باز بپذیرید
تغییر غیر قابل اجتناب است. همیشه ممکن است در لحظهای که انتظارش را ندارید، وضعیت شغلی یا موقعیت کاریتان دگرگون شود. اگر سعی به مبارزه یا فرار از تغییرات داشته باشید، مطمئناً در نهایت، آیندهای جز شکست یا رکود در انتظار شما نیست. بسیاری از مردم، بدون آنکه اطلاع داشته باشند، از تغییر میترسند.
مثلا شرکتی را در نظر بگیرید که محصول خاصی را تولید میکند. این شرکت تا چندین سال کار و کاسبی بسیار خوب و مشتریان وفاداری دارد و به محبوبیت قابلتوجهی دست یافته، به طوری که مدیران آن، وضعیت شیرین فعلی را همیشگی و تغییر را شاید حتی غیر ممکن میبینند؛ بنابراین در طول سالیان، محصولات خود را با کمترین تغییر و ریسک به بازار عرضه میکنند. چرا؟! چون مطمئنند که مشتریان وفاداری دارند که تحت هر شرایطی از آنها حمایت خواهند کرد. ناگهان در گوشهی دیگری از شهر، شرکتی شروع به کار میکند که محصولات جدیدی تولید کرده؛ محصولاتی که نسبت به شرکت ما، کارایی و امکانات بیشتری داشته، زیباتر هستند و قیمت بسیار کمتری هم دارند. تا حدودی هم امروزیتر و باب سلیقهی جوانان هستند. در این زمان، برای شرکت ما ممکن است دو حالت به وجود آید: اول اینکه آنها تهدید شومی که در کمینشان نشسته را نادیده گرفته و به همان روند سابق ادامه میدهند؛ چرا که به مشتریان خود اعتماد دارند. اما بعد از گذشت چند ماه، با نتیجهای غیر منتظره مواجه میشوند و میبینند که اکثر مشتریان خود را از دست داده و به مرز ورشکستگی رسیدهاند؛ الان دیگر برای تغییر رویه دیر است و "ترس از تغییر"، کار خود را کرده و شرکت را به شکست مطلق کشانده. در حالت دوم، ممکن است مدیران احساس خطر کرده و به فکر تغییر بیافتند. در هر صورت احتمالاً دیگر دیر است؛ شاید بتوان شرکت را سرپا نگه داشت، اما شاید دیگر هیچ وقت، به آن موفقیت سابق نرسند (هرچند استثناهایی مانند اپل وجود دارد). این داستان، سرگذشت حقیقی دو شرکت بزرگ و مطرح (پولاروید با آن دوربینهای معروفش و شرکت هواپیمایی کارتیننتال ایرلاینز) است که در یک برحهی زمانی، به دلیل ترس از تغییر، دچار بحران شدید شدند؛ یا برخی شرکتهای ساخت لوازم آرایشی و بهداشتی که نتوانستند خود را با تغییر سلیقه و علایق نسل جوان همگام سازند و برخی از آنها هم آنقدر دیر به فکر افتادند که نه تنها نتوانستند مشتریان جوان را جذب کنند، مشتریهای قدیمی و مسنتر خود را نیز از دست دادند.
ترس از تغییر، بسیاری از مدیران را در طول دهههای اخیر، در زمان تصمیمگیریهای کلیدی با مشکل مواجه کرده و موجبات شکست بسیاری از استارت-آپهای تازه کار را فراهم آورده.
8. شنوندهی خوبی باشید
به جای اینکه همیشه از خود و برنامههایتان برای آینده یا نظریات و ایدههایتان دربارهی مسایل گوناگون حرف بزنید، گاهی هم سعی کنید به دیگران گوش دهید، از سخنان آنها ایده بگیرید و از تجربیاتشان یاد بگیرید. افرادی که به خوبی به سخنان دیگران گوش میدهند، باهوشتر، قابل اعتمادتر و دوست داشتنیتر به نظر میآیند و در ارتباط با دیگران، موفقترند. گوشکردن به حرفهای دیگران، به آنها این حس را میدهد که برایشان ارزش و احترام قائلید و به آنها اهمیت میدهید.
9. به دیگران آموزش دهید
پیشتر هم به اصل بسیار مهم یادگیری و آموختن اشاره کردیم. آموزش به کارکنان یا اعضای تیم، باعث افزایش و پرورش مهارتهایشان میشود؛ به آنها انگیزه میدهد و موفقیت و افزایش بهره وری شرکت را در پی خواهد داشت. این امر موجب میشود بتوانید محصولاتی بهتر و با استانداردهای بالاتری تولید کنید. در ارائهی خدمات به مشتریان، با تسلط و اعتماد به نفس بیشتری عمل کنید و همواره به روز باشید.
10. خود را مسئول بدانید
در پایان روز، بنشینید و عملکرد خود را ارزیابی کنید؛ نقاط قوت و ضعفتان را بشناسید و بر اساس آنها خود را ارتقاء دهید. اگر به نتایج خوبی نرسیدهاید، بدانید که عملکرد و برنامهریزی درستی نداشتهاید و باید بیشتر و بهتر تلاش کنید. اگر از دیگران انتظار مسئولیتپذیری و کار خوب دارید، ابتدا سعی کنید خودتان الگوی آنها باشید.
ادامه مطلب http://www.zoomit.ir/articles/etc/12147-how-to-be-a-better-leader