پشت پرده یکی از عجیبترین رفتارها در دنیای پستانداران
جوان آنلاین: عارف عابدی نوشت: در فرهنگ ما مرسوم است هنگامی که فردی صاحب فرزند میشود، دوستان و آشنایان برای تبریک و شادباش به منزل او میروند. در چنین مواقعی اغلب میهمانان نوزاد تازه متولد شده را در آغوش گرفته و نوازش میکنند. این شیوه رفتار را میتوان به اشکال گوناگون در میان فرهنگهای دیگر نیز یافت. در تمام فرهنگهایی که میشناسیم خویشاوندان و آشنایان به مادر در پرورش نوزاد کمک میکنند. این رفتار به ظاهر عادی ما از منظر تکاملی بسیار متفاوت از دیگر گونههاست.
برای روشنشدن موضوع اجازه دهید نگاهی بیندازیم به نزدیکترین خویشاوند زنده تکاملی ما شامپانزه؛ شامپانزههای ماده پس از زایمان، توجه وسواسگونهای به نوزاد خود دارند و - دستکم تا چند ماه اول- حتی به خویشاوندان نزدیک اجازه نمیدهند که به نوزاد نزدیک شده یا آن را در آغوش بگیرند. دلیل این رفتار، میزان هورمون اکسیتوسین در بدن شامپانزه مادر است. در میان پستانداران هورمون اکسیتوسین در هنگام زایمان به فرآیند انقباض عضلات برای بیرون راندن نوزاد از رحم کمک میکند. علاوه بر این، اکسیتوسین تأثیر بسیار مهمی روی مغز مادر در شکلدهی به هیجانات او دارد؛ اکسیتوسین باعث ایجاد پیوندی نیرومند میان مادر و نوزاد تازه متولد شده میشود.
این هورمون در هنگام تولد در بدن انسانهای مادر نیز وجود دارد، اما میزان آن حتی در میان دلسوزترین انسانهای مادر قابل مقایسه با شامپانزههای مادر نیست، زیرا همانطور که گفته شد انسانها اجازه میدهند خویشاوندان، آشنایان، دوستان، ماما و پزشک نوزاد را در آغوش بگیرند و لمس کنند، اما شامپانزه مادر نوزادش را تمام و کمال برای خود میخواهد. کسی که جرئت کند به نوزاد شامپانزه نزدیک شود باید حمله شدید یک مادر خشمگین را به جان بخرد، اما چرا چنین تفاوت فاحشی میان انسانها و شامپانزهها وجود دارد؟ به نظر میرسد که پاسخ این پرسش را باید در پرهزینهترین عضو بدن جست؛ مغز.
مغز در انسان بالغ تقریباً ۱ درصد از کل وزن بدن را تشکیل میدهد، اما حدود ۲۰ درصد انرژی روزانه صرف آن میشود. طبق یک برآورد، نوزاد از لحظه تولد تا رسیدن به مرحله استقلال غذایی، بین ۱۰ تا ۱۳ میلیون کالری نیاز دارد. نوزاد انسان در بدو تولد کاملاً درمانده است و در مقایسه با نوزادان گونههای دیگر، به زمان بسیار بیشتری برای رشد نیاز دارد. این یعنی در بخش عمده تاریخ تکاملی گونه ما مادر به تنهایی نمیتوانست کالری مورد نیاز برای پرورش کودک را تأمین کند. بر خلاف شامپانزههای ماده (و همینطور دیگر کپیها)، انسانهای مادر برای پرورش نوزاد خود نیازمند کمک هستند. بخشی از این کمک از سوی پدر نوزاد تأمین میشود، اما علاوه بر او پدربزرگها و مادربزرگها (به ویژه مادربزرگها)، فرزندان مسنتر (بهویژه خواهران)، عمهها و خالهها، عمهها و خالهبزرگها، داییها، دوستان مادر و افراد متفرقه دیگر در فرزندپروری به مادر یاری میرسانند. این پدیدهای است که به آن دگروالدینی (Alloparenting) میگویند.
دگر والدینی زمانی رخ میدهد که افرادی غیر از مادر، در پرورش نوزاد کمک کنند. این پدیده را میتوان در درجات مختلف در میان گونههای گوناگون یافت. مثلاً گزارشهایی درباره رفتار دگروالدی در میان شامپانزهها نیز وجود دارد، اما این رفتار هم به ندرت مشاهده شده و هم اینکه شامپانزه مادر برای پرورش نوزاد خود به کمک دیگران نیازمند نیست. با این حال به نظر میرسد که در میان نخستیسانان، انسان تنها گونهای است که برای پرورش نوزاد با مغز بزرگ نیازمند به کارگیری شیوه دگروالدینی است. در طول تاریخ تکاملی انسان، همکاری افراد با یکدیگر به منظور پرورش فرزندان به عنوان یک فشار انتخابی به نحوی به ویژگیهای زیستشناختی و روانشناختی ما شکل داده که انسانهای مادر نه تنها جلوی نزدیکشدن دیگران به نوزاد را نمیگیرند، بلکه با آغوش باز از یاری دیگران استقبال میکنند.
از این پس، هر بار که نوزادی را در آغوش فردی غیر از مادرش دیدید، بدانید که شاهد یکی از عجیبترین رفتارها در دنیای پستانداران هستید؛ رفتاری که میلیونها سال تکامل بدان شکل بخشیده است.
Authors: صاحبخبران - جدیدترین و آخرین اخبار ایران و جهان - علمی-فناوری